جدول جو
جدول جو

معنی زمین بوسیدن - جستجوی لغت در جدول جو

زمین بوسیدن
(چُ بُ دَ)
نوعی از تعظیم بود. (آنندراج). بوسیدن خاک برای تعظیم. (فرهنگ فارسی معین) :
زمین را ببوسد و پوزش نمود
بر آن مهتری آفرین برفزود.
فردوسی.
اگر زمین تو بوسد که خاک پای توام
مباش غره که بازیت میدهد عیار.
سعدی.
می کند شبنم گرانی بر عذار نازکت
ابر می بوسد زمین از دور گلزار ترا.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
زمین بوسیدن
بوسیدن خاک برای تعظیم
تصویری از زمین بوسیدن
تصویر زمین بوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ)
خاک بوسی. بوسیدن زمین. سجده:
من و بهتر ز من هزار کنیز
از زمین بوسی تو گشته عزیز.
نظامی.
- زمین بوسی کردن، خاکبوسی کردن. سجده کردن: برنشست پیش بازآمدو از اسب به زیر افتاد و زمین بوسی کرد. بعد از آن رکاب ببوسید. پدر او را در کنار گرفت. (تاریخ طبرستان).
زمین بوسی کن از راه غلامی
چنان گو کاین چنین گوید نظامی.
نظامی.
رجوع به زمین بوس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زمین بوسی
تصویر زمین بوسی
خاک بوسی، سجده
فرهنگ لغت هوشیار